آنافورای من

بیشتر از یکساله که با آنافورا آشنا شدم و بسیار نوشتم بویژه در ده دوره تمرین نوشتن استاد کلانتری عزیز و بیمارهای روزانه و دیگر کلاسهاشون . شاید اگر حوصله کنم و جمعشون کنم کتابی حداقل پنجاه صفحه‌ای بشه.

امروز در روز چهارم کمپ ایده پزی‌ سوم ایده ای جالبتر برآن افزودند که یک آنافورا انتخاب کنید که مثلاً حداقل یکسال با اون الگو بتونید با علاقه بنویسیدش.از صبح در ذهنم می‌چرخه که چی می‌تونه باشه آفوریسمم؟

اما این آنافورای نازنین که من عاشقشم بخاطر شعرگونگیشه که من دوستش دارم و تکرار یک عبارت اول جمله است حالا هرچی که دوست داشته باشی می‌تونه باشه

مثلاً اولین آفورا رو در دوره  تمرین نوشتن یازدهم(که نامش تولید محتوا بود) نوشتم و اولین تمرینم  رو می‌نویسم .  فقط اگر خیلی ناشیانه‌ست لطفا فقط بم نخندید.

جالبه بدونید به عنوان نمونه از کتاب چرا فیلم می‌سازم ؟ از فیلمساز معروف فرانسوی فرانسوا تروفو رو خوندند واسمون که بسیار زیبا هم بود. عنوانش بود

من فیلم می‌سازم …

من فیلم می‌سازم تا هیچ آدمی در دنیا تنها نماند.

من فیلم می‌سازم تا بلند گویی بدست آورم تا دیگر ءن داد نزنم .

من فیلم می‌سازم تا کودکان لذت شلیک با اسلحه های بزرگ را بچشند.

من فیلم می‌سازم تا دوستان بی‌شماری بدست آورم.  و…

 

اما اولین آنافورای کلاسم محض به یادگارماندنش که در پنج دقیقه تمرین نوشته ام. من عشق می‌ورزم…

من عشق می‌ورزم تا جهان جای زیباتری شود .

من عشق می‌ورزم تا زیبایی جانم را با دیگران قسمت کنم .

من عشق می‌ورزم تاعلت خلقتم را تحقق بخشم.

من عشق‌می‌ورزم تا خدا را در خود متجلی کنم .

من عشق می‌ورزم تا دوستانی چون خود را در کنارم داشته باشم .

من عشق می‌ورزم تا زیبایی جان و جهانم را بیشتر دریابم .

من عشق می‌ورزم تا صلح جانشین جنگ شود .

من عشق می‌ورزم تا کودکان با شادی برقصند و بخندند.

من عشق می‌ورزم تا زنان جهان زیباتری را تجربه کنند.

آیا شما هم آنافورا دوست دارید؟ نظرتون در مورد آنافورا چیه؟

مثه من دوستش دارید؟