راپورت نشست ١۶٩. ٧ خرداد ١۴٠٢
محفلمان با خواندن متن قجری جناب سیاحالسلطنه آغازیدن گرفت. این متن دراَصل نامۀ همسر سابق ناصرالدینشاه به دوستش سکینهخاتون بود و بعد از کشتهشدن ناصرالدینشاه بهدست میرزا رضای کرمانی نوشته شده بود.
سیاحالسلطنه همچنان که در سیاحت و شرح سفر بسیار متبحرند، در قجرنویسی نیز تبحری شگفتانگیز دارند و ما را از حیرت انگشت بر دهان گذاردند.
من که از اینهمه مهارت در نگارش بهسیاق قجری، بسیار لذت بردم؛ بهویژه از آنهمه اطلاعات تاریخی و هنر در چگونگی بهکارگیریاش. هر لحظه که بیشتر میخواندند، مرا حیرتزدهتر میکردند.
نکتۀ قابلتوجه آن بود که از پریدخت بسیار ماهرانه ذکری آورده بودند و مرا اینهمه ذوق و فراست و لطافت طبع بسیار خوش آمد. پریدخت کتابی از نامههای عاشقانۀ دو عاشق دورافتاده از هم در دورۀ قاجاری است و راضیهخاتون گاهی شبها برای تلطیف محفل و رفع خستگیمان برایمان میخوانندش.
نکتۀ دیگر زیرکیشان در ذکر نام موسیقدان آلفرد لومر و همسرشان الیزابت است که روز گذشته درموردش مطلبی گذاشتم که چگونه نگارنده را به تمسخر گرفته و او حتی متوجه نشده است.
آنچه برایم بسیار جالب بود و جای تحسین و تبریک به سیاحالسلطنه دارد، ذکر نامه از زبان یک زن قجری و بهکاربردن الفاظی است آنچنان ظریفانه و زنانه که شک میکنید نامه را مردی نگاشته، بس که به حالات زنان درباری و احساساتشان و الفاظشان واقفاند.