پیچیدگی کار زبان
امروز لغاتی چون خلبان، ملوان، ارتش، پرچم، تیمسار، افسر، دامپزشک، دانشگاه، دانشکده، پرونده و بایگانی در زبان فارسی رایج است. همه این واژگان را به کار میبرند. حتی کموبیش وارد شعر و ادبیات شده است. اما همین لغاتی که امروز اینهمه متداول است وقتی ساخته شد و تا سالها پس از ساختهشدن، نزد بسیاری از ادیبان و محققان و دانشمندان منفور و مطرود بود.
مثلاً عباس اقبال آشتیانی ساختن لغات دانشگاه، دانشکده و دبیرخانه را «بدعت» و «جنایت ادبی» و «سیل خانمانبرانداز» وصف میکرد و معلمان مدارس را به عزت و حرمت زبان شیرین پارسی و عشقی که به تعلیم و تربیت اطفال ایرانی دارند سوگند میداد که از استعمال لغاتی که فرهنگستان ساخته و تصویب کرده و به «صحّۀ ملوکانه» رسانده خودداری کنند (۱) و از سوی دیگر دوستش سعید نفیسی به او نهیب میزد که بنیان دانشگاه و دانشکده را ما در این کشور نهادیم و هر کس فرزندی به جهان میآورد، حق طبیعی خداداد اوست که نامی برایش برگزیند و «تا این بنیان[دانشگاه و دانشکده] در جهان خواهد بود، مردم به همان نامی که ما بر آن نهادیم، آن را خواهند خواند» (۲). و میبینیم که گذشت زمانه حق را به نفیسی داده و لغات دانشگاه و دانشکده ماند.
یا بخشی از کتاب هرمزدنامه ابراهیم پورداوود در نقد و جرح برخی لغات فرهنگستان است. پورداوود البته برخی لغات فرهنگستان را می پسندید. او در مقدمۀ این کتاب نوشته :«لغتسازان بیمایه که الفاظی چون افسر و ارتش و پرچم و تیمسار و ملوان و خلبان و جز اینها به بازار آوردند و خریداران کممایهتر از خود یافتند، دیری نخواهد پایید که کالای آنان را جزو مسخرگی این سالها بهشمار آرند .امید است بهزودی جوانان کوشا و دانا… نشان دهند که با داشتن چنین ذخيرۀ هنگفت، نباید مانند جنزدگان ملوان و خلبان و ارتش و تيمسار گفت و زبان فارسی را تا بهاین پایه پست و فرومایه گرفت. این نامه را به نام نوهام هرمزدنامه خواندهام… چون این کودک خردسال جوان شود و این نامه بخواند جز در همین جا نه از تیمسار نشان باشد و نه از تیمسارنشان… گمان میبرم پس از این نامه همه در یابند که فریب خوردند»(۳). و میبینیم آرزوی استاد بزرگ و ایراندوست محقق نشد و آن لغات ماند.
جالب اینکه استاد مجتبی مینوی که در زمینۀ مسائل زبان فارسی با پورداوود اختلاف نظرهای مهمی داشت، در معرفی پرنیش و کنایتی که بر هرمزدنامه نوشت سخن پورداوود را تأیید کرد و لغات ارتش و پرچم و افسر و تیمسار را «سخیف» دانست و دستاورد «جهالی» که مبتلا به «جنون فارسی خالص نوشتن» بودهاند (۴). یا پورداوود امثال تقیزاده را در امر زبان عربیدوست و «آخوندمآب» میخواند اما همین تقیزاده مثل پورداوود با لغت «مندرآوردی» ارتش مخالف بود (۵). و میبینیم که این مخالفتها راه به جایی نبرد و آن لغتها ماند.
اصل سخن پورداوود و تقیزاده و مینوی و اقبال البته معقول بود. میگفتند این لغات برساخته «پدر و مادر» ندارد. برای مردم ناآشنا و نامأنوس است و رواجشان موجب میشود «مردم از تفهیم و تفاهم بازبمانند و دچار پریشانی فکر شوند» (۶) اما دیدیم که این لغات ماند و ماندنشان نیز موجب نشد زبان فارسی از بین برود و مردم از تفهیم و تفاهم بازبمانند.
نمیتوان تمام ماجرا را به تبلیغات و حمایت سیاسی دولت از لغات فرهنگستان اول فروکاست. استبداد رضاشاهی که تقیزاده را بهخاطر نقد علمی شیوۀ لغتسازی فرهنگستان، از وطن آواره کرد(۷) و عباس اقبال را برای اظهارنظر دربارۀ یک لغت به «پروندهسازی» امنیتی تهدید کرد(۸) و فروغی را مجبور ساخت که در کتابش بهجای «مطالعه» بنویسد «بررسی» (۹)، پشتوانه و پشتیبان همۀ لغاتی بود که فرهنگستان مصوّب میکرد. اما دیدیم که خیلی از لغات مصوّب آن فرهنگستان رواج نیافت و شماری دیگر بهرغم مخالفت علمی دانشمندان ماند.
چرا این لغتها ماند؟ نمیدانم. اما اینقدر هست که معلوم نیست سخنان قاطع و قطعی در نقد و نفی لغات برساخته، ولو این که عالمانه و خیرخواهانه باشد، از بوتۀ گذشت ایام کامیاب خارج شود. زبان متعلق به مردم و جامعه است و جامعه به دلایلی که نمیدانم ممکن است لغاتی را که به نظر ادیبان و زبانشناسان مردود و مسخره است، بپذیرد و نگاه بدارد. وقتی هم مردم لغتی را پذیرفتند دیگر آن لغت – گیرم بد و بداصل و غلط باشد – درست و بسامان و ماندنی است. قبول دولتیان کیمیای این مس شد.
در کار زبان باید صبور و آهسته و محتاط و روادار بود.
پانوشت:
۱.«کتب درسی و لغتسازی»، یادگار،س۱،ش۶،بهمن ۱۳۲۳،ص۵ و۶.
۲. ای زبان فارسی، به کوشش میلاد عظیمی،ج۱ ،ص۸۷.
۳. ای زبان فارسی، ج۱ ،صص۳۹-۴۰.
۴.«هرمزدنامه»، یغما،س۵،ش۱۲،اسفند ۱۳۳۱،ص۵۶۱.
۵. ای زبان فارسی، ج۱ ،ص۲۶۰.
۶. «هرمزدنامه»، ص۵۶۲.
۷. ای زبان فارسی ،ج۱ ،پانوشت ص۳.
۸. «کتب درسی و لغتسازی»،همان،ص۴.
۹. ای زبان فارسی ،ج۲ ، ص۹۶۹.
https://t.me/n00re30yah