#چالش_صد_روزه_وبلاگنویسی
روز چهلم
امروز میخوام از یک سرما خوردگی طولانی و خیلی عجیبم بگم که بیشتر از دو ماهه گریبانمو گرفته. حالا حتما باخودتون میگید حالا اینم شد موضوع که وقتمونو میگیری!!!
اما فلسفه نوشتن از این موضوع چیه؟
من از اون تیپ آدامام که اگر تمام اطرافیانم مریض واگیر بشن نمیگیرم همین سرماخوردگی و آنفولانزا.
اما حدود دو ماه پیش در جایی اینو گفتم و همون شب سرما خوردم و تب شدید کردم که از شدت تب حس میکردم در حال مردنم.
عادتم ندارم دارو بخورم با جوشانده های آویشن و بابونه و دارچین و زنجفیل و فلفل سیاه وعسل و آبلیمو (یه دستورالعمل کامل دارو هم بهتون دادما) حتی با همین روش با کرونا مقابله کردم.
توی این دو ماه هی بهتر شدم و دوباره سرما روی سرما خوردم تا این که دیروز اینو توی گروه وبلاگنویسی عنوان کردم بعدش یهویی بذهنم اومد که سال کرونا هم همینجوری شدم و حدود بیشتر از ده سال پیش که تا پای مرگ رفتم و دکترها هیچ دلیلی برای تب شدیم نداشتن و خوب نمیشد تا اینکه یکی از همکارانم اومد دیدنم که با صاحبخانهاش بود و اون خانم گفت چشمت کردن. من اون موقع بهش خندیدم .
فرداش برام یک مشت اسفند دعا خوانده آورد و گفت: سه روز دود کن و روی دودش بایست که به تمام بدنت برسه.
شاید باور کردنی نباشه. از ناچاری و با تاکید پدرم همان بار اول که دود کردم تبی که دوهفته تمام با داروی آنتی بیوتیک و مسکن حتی یکدرجه کم نشده بود ناگهان قطع شد.
خودم در حیرت مانده بودم. تا چند روز حیران این موضوع بودم که چطور چنین چیزی ممکنه. اما از آنزمان به چشمزخم اعتقاد دارم.
خاطره دیگری که دارم از سه سال پیش میشه که پیج اینستاگرام سه هزار نفره شده بود و من استوریش کردم و از فالوورام تشکر کردم و الان سه ساله که روی همون تعداد مونده و تکون نمیخوره. شاید واستون باور کردنی نباشه و خنده دار باشه.
اما من باورش دارم. بسیاری کسان رو دیدیم حتما که یکهویی سالم هستن و میمیرند از چشمزخمه. الهی ازتون دور باشه چشم حسودانتونم کور باشه؟
شما هم چنین تجربهای داشتین؟ یا دارین به خرافاتم میخندین. به هر حال اینو من تجربه کردم و چون چند بار تا پای مرگ باهاش رفتم قبولش دارم!!!