مراقب
امروز در با من بنویس ساعت ۱۲ به تاریخ چهارشنبه ۶.۱۰.۱۴۰۲ پگاه جهانگیرنژاد عزیز
تمرین نوشتن را انتخاب تصادفی یک کلمه از فرهنگ طیفی پیشنهاد دادند.
به محض نگاه کردن بر صفحه کلمه مراقب انگار بولد شد و من تند تند نوشتم وحاصلش این یادداشت شد.
مراقب. مراقب بودن از نظر من در این شرایطم سختترین کارهاست شاید از دو سال پیش که مادرم مبتلا به سرطان شد برایم ملموستر شد.
الان فکر میکنم کلمات در جریان زندگیمان مفهومشان عوض میشود. چگونه؟
وقتی مادرت که جانت به جانش بند، بیمار است و سخت درد میکشد و روز به روز جلوی چشمانت آب میشود تو دو چندان درد میکشی وقتی از درد اشکهایش جاری میشود و تو مجبوری برای روحیه دادنش جلوی اشکت را بگیری آن اشک نریخته مثل غدهای میشود و بر گوشهای از قلبت جا خوش میکند و در تمام شبانه روز حتی در خواب مانند خورهای به جانت میافتد و اشکت در تنهایی جاری میشود اما هیچکس نه میبیند و نه میفهمد.
بیمار درک نمیکند که تو دوچندان او درد میکشی و فقط امر و نهی میکند و گاه که در اثر درد صدایش را بالا میبرد یا لحنش تند میشود قلبت پاره پاره میشود مثل زخمی که نمک بر آن پاشیده شود و تو باز مجبوری با آرامش تابع باشی و لبخند بزنی که او بدتر نشود.
همیشه پرستاران را از بچگی شاید به خاطر روپوش سفیدشان دوست داشتهام چون عاشق رنگ سفیدم.
اکنون میدانم سختترین کارهاست چون شاهد برخورد تند مریضها از درد و همراهان مریض از بیتابی بودهام که آنان خونسرد جوابگویند و این رفتار برخلاف دید بسیاری از مردم که آنان را جلاد و بی احساس میدانند برایم قابل تحسین است. چون این رفتار بامتانت لازمه کارشان در روحیه دادن به بیمار و همراهش است که البته شاید تعدادی از آنان این روحیه را نداشته باشند.
اما به کسانی که پرستاران و دکترها را به علت متانت و خونسردی در معالجه «جلاد» خطاب میکنند باید بگویم:
آنان جلادانی دوست داشتنیاند که اگر نبودند بسیاری از بیماران به سلامت به خانه باز نمیگشتند.
آنان جلادانی در لباس سفید فرشتگانند که با نجات هر مریض از درد و بیماری شایسته سجدهاند و ما با ناسپاسی از آنها مقام انسانی و شایستهشان را ارج نمینهیم.
باشد که با کمی اندیشه در رفتارمان و رفتارشان برخوردی شایسته مقام انسانیت در مواجهه با آنان داشته باشیم.
بامن موافقید؟ یا با آنان که جلاد خطابشان میکنند؟
# مهناز_روحانی
#یادداشت_روزانه
#برای_مادرم