#چالش _صدروزه _وبلاگنویسی
روز هشتادم
امروز قراره باشنیدن این آهنگ که متنش رو میخونید به پیشنهاد صبا لی هر آنچه در خاطرم میاد بنگارم.
متن آهنگ « أوازم را میرقصیدی» از دال باند
شب که راز بودنت را پوشید
باد که ساز دیدنت را سر داد
ابر که شوق خنده ات را بارید
من که شعر ماندنت را خواندم
لبهایم را می خندیدی
چشمانم را می باریدی
در رویایت می چرخیدم
آوازم را می رقصیدی
من هوای با تو سر کردن
تو دو راهی خطرکردن
ما در انتظار مهتاب ماندیم
ما شبیه هم ترانه ای خواندیم
شب که راز بودنت را پوشید
باد که ساز دیدنت را سر داد
ابر که شوق خندهات را بارید
من که شعر ماندنت را خواندم
لبهایم را می خندیدی
چشمانم را می باریدی
در رویایت می چرخیدم
آوازم را می رقصیدی
موزیکی که در سالن در حال پخش است مرا به یاد شب اول آشناییمان میاندازد که سر میز روبروییام نشسته بودی و مرا که با دوستانم در حال صحبت و شوخی بودیم خیره مینگریستی.
متعجب بودم که چرا از من چشم برنمیداری. کمکم داشتم عصبی میشدم که آمدی و خواستی با من صحبت کنی و من متعجبتر و از سر کنجکاوی پذیرفتم. اول نمیخواستم بپذیرم چون حوصله طعنه و کنایه دوستانم را نداشتم اما وقتی مریم گفت: خب برو مگه میخواد بخورتت و همه خندیدند از حرصم بلند شدم و با تو سر میزت نشستم.
منتظر نشستم تا بگویی اما تو فقط باز خیره به من بودی.
گفتم: بفرمایید، دوستانم منتظرم هستند.
من و منی کردی و فنجانت را جابجا کردی و بدون مقدمه گفتی: من رضا هستم. رک بگم؟
گفتم: بله
گفتی: من از شما خیلی خوشم اومده میخوام باهاتون دوست بشم.
مات مانده بودم. گفتم: من اگه نخوام.
با چشمانی پر از التماس گفتی: اگر خواهش کنم چی؟ امتحانش که ضرر نداره. بخدا نیت بدی ندارم. شما شبیه دختر رویاهای منید! همون که لبهامو خندیدی و چشمامو باریدی! و آوازمو رقصیدی!
خندیدم و گفتم: شاعرم که هستین؟
خندیدی و گفتی: کمی, واسه دلم میگم گاهی.
چهره جذاب و چشمهای درخشانت مجذوبم کرده بود. اما باز هم دودل بودم که مریم گفت: ما داریم میریم. کنار ماشین منتظرتیم.
میدونستم دخترا واسه خلاصی من برنامه ریختن و خوشحال شدم.
گفتم: شما همیشه تو رستوران شماره میگیرین؟
با دستپاچگی گفت: نه, نه, نه شما اولین و مطمئنم آخرینش هستین!
لبخندی زدم و گفتم امیدوارم. شمارمو سیو کنید. گوشیاش را که برای سیو شماره آماده کرده بود به دستم داد و من با خنده شماره را زدم و گفتم اسمم مهنازه.
الان یک تک زنگ بزنید که شمارهتونو سیو کنم . من شماره غریبه رو جواب نمیدم آقا رضا!
فردایش ۷ صبح پیام صبح بخیر دادی و خواستی وقتی برای ملاقات در همان رستوران بگذاریم. برایم این آهنگ را هم فرستادی که هر بار شنیدنش تو را برایم تداعی میکرد. ترا که پس از آنشب تمام جان و جهانم شده بودی و در تمامی لحظاتم در من میجوشیدی و میرقصیدی!
کاش نیامده بودم. کاش نمی دیدمت. کاش در رویایت نمیرقصیدم کاش آوازت را نمیرقصیدم. کاش آن شب تو را از خود میراندم کاش در سرنوشتم نبودی که اکنون با نبودنت و بر سر جنازهات با شنیدن این آهنگ خون بگریم و تا همیشه در قلبم چون حفرهای خالی بمانی.
ترا بیتو نخوانم و بیتو در آوازت نرقصم و شب که راز بودنت را پوشید و باد را که ساز دیدنت را سرداد را نفرین نکنم محبوبم
آهنگ رو در کانالم که مجموعهای از چند کتاب و موسیقی بیکلام هست هم گذاشتم. خودم برای یادداشتنویسی و یا مواقع کتابخونیم با موزیک بیکلام ازش استفاده میکنم. دوست داشتید شما هم با من همراه بشید،👎
https://t.me/mahro2771402