اثبات افزایش کارآیی مغز بامصرف گوشت
برخی از گیاهخواران اغلب به اشتباه استدلال میکنن که انسان گیاهخوار بوده و نباید گوشت بخوره. بعضی کلا منکر تاثیر گوشت در تکامل بشر هستن و بعضی دیگه دغدغهی حقوق حیوانات رو دارن. اما مهمه بدونیم گونهی همو ساپینس اگر گوشت نمیخورد، شاید به اینجا نمیرسید.
از وقتی بشر در دشتهای ساوانای آفریقا یاد گرفت دور هم جمع بشن تا حیوانی رو شکار کنن، خوردن گوشت نقشی کلیدی در تکامل انسان داشته و کشف آتیش هم به این مسیر سرعت بخشید.
هرچند که تغذیه گیاهی میتونه حاوی مواد مغذی باشه، اما هیچوقت کیفیت پروتئین و چربی موجود در گوشت رو نداره.
خوردن گوشت بخصوص برای کودکان بسیار ضروریه. کیفیت پروتئين موجود در گوشت، در هیچ گیاهی پیدا نمیشه.
خوردن گوشت بود که باعث شد مغز انسان بزرگتر و کارآتر بشه. پروتئین با کیفیت بالا رو فقط میشه تو گوشت حیوان پیدا نکرد نه گیاه.
انسانها تکامل پیدا کردن که از گوشت تغذیه کنن. سیستم هاضمهی انسان از موجودات گیاهخوار متفاوته و آنزیمهایی داریم که بطور اختصاصی برای هضم گوشت تولید میشن.
اگر کسی کلا منکر گوشت و خوردن گوشت شد، بیشتر از اینکه استدلال درستی داشته باشه، یک فرد متعصبه.
پروتئین با کیفیت بالای گوشت برای رشد مغز کودک ضروریه.
انرژیای که در یک گرم چربی گوشت پیدا میشه دو برابر انرژی موجود در کربوهیدارتهاست. همچنین گوشت منبع بزرگی از آهنه و ازین جهت مهمه که فقر آهن یکی از مشکلات امروز همهست. فقر آهن مغز رو دچار اختلال میکنه.
اما گوشت فقط در رشد مغز بشر تاثیر نداشته، بلکه در توسعهی اجتماعی ما هم نقش پررنگی داشته. زیستشناسی به اسم کرگ استنفورد با بررسی شامپانزهها، هوش بشر رو مرتبط با مصرف گوشت دونسته. انسانها هم مثل شامپانزهها گروهی شکار میکنن.
همین تجمع انسانها کنار هم برای شکار حیوانات بزرگتر، که برتری رو به انسان میده، باعث شده مهارتهای روابط اجتماعی هم مابین ما شکل بگیره و از سوی دیگر، پاداش اون شکار چیزی بوده که از نظر چربی و پروتئین انقدر غنی بوده که برای انسانها جذابیت داشته.
گروهی زندگی کردن انسان برای شکار باعث به وجود اومدن زبان شده، یا انسان رو وادار کرده که اجتماعیتر باشن و در تصمیمات استراتژيک همفکری کنن. قدیما هم اینطوری بود که اونی که گوشت داشت در بین گروه جایگاه بالاتری داشت و سکس بیشتری هم نصیبش میشد.
زمانی دامداری کشاورزی یک همکاری دو سویه داشتن. از حیوان برای کشاورزی و از کود حیوان برای مزارعشون استفاده میکردن. بعدا با اومدن کودهای شیمیایی، نقش حیوان در این سمت کمرنگ شد و گیاه و علوفهی بیشتری بود که باهاش حیوانها رو بچرونن و نتیجه این شد که مصرف گوشت بیشتر و بیشتر شد.
مادامیکه بشر رفاه بیشتری داشت، مصرف گوشت هم بیشتر شد.
اما سمت دیگر ماجرا اینه که، امروزه بخاطر جمعیت و تقاضای بالای بشر، زنجیرهی تولید و توزیع گوشت یک چیز عجیب غریبی شده. بشر امروز یک زنجیرهی سیستماتیک درست کرده که از تولید و پرورش و سلاخی و توزیع گوشت در اون پیاده شده. برای اینکه بدونیم چقدر این زنجیره بزرگه، این آمار رو بخونیم:
آمار سال ۲۰۱۰ چیزی شبیه به اینه: ۵۵ میلیارد مرغ، ۳ میلیارد اردک و بوقلمون، ۱.۴ میلیارد خوک و ۳۰۰ میلیون گاو سلاخی شده (در کتاب عبارت سلاخی slaughter به کار رفته). و بشر برای کسب سود بیشتر و ارضای تقاضای بازار، دستکاریهای زیادی در چرخهی زندگی این حیوانات انجام داده.
هرچه حیوانات بیشتر باشن، کربن دیاکیسد بیشتری وارد جو زمین میشه. یا بخاطر نشخوار حیواناتی مثل گاوها، گاز متان در حجم بزرگی تولید میشه. بخاطر تولید علوفه هم، اکسید نیتروژن تولید میشه که یکی از عوامل گرمایش زمینه.
یا مثلا تولید هر کیلو گوشت نیاز به ۱۰۰۰ لیتر آب داره که همین ضربهی بزرگی به منابع آبی میزنه. نویسنده راهکارهایی رو پیشنهاد میده که از این خسارتها کم بشه. جایگزین بخشی از مصرف گوشت قرمز و مرغ با ماهی. مصرف لبنیات. بهینه سازی تمامی کشتارگاهها برای بهرهوری بالا.
در آخر میگه انسان بدون گوشت زنده میمونه اما این به معنی سالم بودن یا درست بودن این کار نیست. از اونجایی که تولید گوشت این روزها هم خطرات بالای محیط زیستی داره و هم از نظر حقوق حیوانات محل ایراده، بازم نباید از تولید گوشت دست بکشیم بلکه بهتره راههای عاقلانهتری برای این کار پیدا کنیم.
این خلاصهای بود از کتاب Should We Eat Meat? Evolution and
Consequences of Modern Carnivory
آیا شما قبول دارید؟