زبانم به گفتنِ شادباشِ نوروزی نمیگردد. برایتان سال خوبی آرزومندم.
▫️
«مُلک ایران»* نه همان است که من دیدم پار
چه فتادهست که امسال دگرگون شده کار
خانهها بینم پرنوحه و پربانگ و خروش
نوحه و بانگ و خروشی که کند روح فگار
رَستهها بینم بی مردم و درهای دکان
همه بربسته و بر در زده هریک مسمار
مهتران بینم بررویزنان همچمو زنان
چشمها کرده ز خونابه به رنگ گلنار
بانوان بینم بیرون شده از خانه به کوی
بر درِ میدان گریان و خروشان هموار
مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان
رودها بر سر و بر روی زده شیفتهوار
مگر امسال ز هر خانه عزیزی گم شد
تا شد از حسرت و غم روزِ همه چون شب تار؟
تو نگویی چه فتادهست؟ بگو گر بتوان
من نه بیگانهام، این حال ز من بازمدار
این چه شغل است و چه آشوب و چه بانگ است و خروش
این چه کار است و چه بار است و چه چندین گفتار؟
کاشکی آن شب و آن روز که ترسیدم از آن
نفتادستی و شادی نشدستی تیمار
رفت و ما را همه بیچاره و درمانده بماند
من ندانم که چه درمان کنم این را و چه چار
آه و دردا که کنون قرمطیان شاد شوند
ایمنی یابند از سنگِ پراکنده و دار
*اصل: شهر غزنین
(فرخی سیستانی)
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh : کانال تلگرام