گفته میشود که عشق، علت پیدایش جهان است، مراد از این گفتار چیست و چه واقعیتی در آن نهفته است؟!
پرسش
منظور ابن سینا که میگوید علت پیدایش جهان عشق است چیست؟ این عشق چه عشقی است، و از طرف کیست؟
پاسخ اجمالی
حکیمان، متکلمان و عارفان با تعبیرات گوناگونی از ارتباط بین خداوند و مخلوقات یاد میکنند؛ علت و معلول، خالق و مخلوق، واحد و کثیر، تجلی و متجلی، عاشق و … چنانکه از خداوند نیز به نامهای مختلف یاد میشود؛ مانند: واجب الوجود، نور الانوار، مبدأ المبادى، حقیقة الحقائق، علة العلل، صورة الصور، مبدء الخیر، خیر محض، بسیطة الحقیقة، عشق، عاشق، معشوق، فاعل
.[1]
ابوعلی سینا در از برخی آثار خود بر این باور است که عشق سبب وجود اشیا است.
[2] اما اینکه منظور وی از این عبارت چیست؟ هر چند سخنان وی در این زمینه مقداری ابهام دارد و پیچیده است؛ اما میتوان چنین گفت که مقصود آن است که وجود عشق در اشیا و مخلوقات باعث استمرار و بقای وجود آنان است؛ زیرا اولاً: این مبحث را در تحت عنوان کلی سریان و عمومیت عشق در همهی اشیا بیان کرده است. ثانیاً: دلایلی که برای اثبات آن میآورد با این مطلب هماهنگ است که در نظر وی، عشق سبب استمرار و بقای موجودات است. مقصود بوعلی از عشق همان کشش و اشتیاق به کمال و خیر است.
اما این پرسش که این عشق از سوی چه کسی است؟ باید گفت؛ بر اساس سخنان بوعلی هر چند عشق به صورت ذاتی و فطری در نهاد هر مخلوقی نهفته است، ولی عشق مخلوقات مانند وجودشان از سوی خداوند به آنها عطا شده است.
[3] بوعلی در این عبارات به نقش عشق ذات حق به خود، در پیدایش مخلوقات اشارهای نکرده است؛ اما با تأمل میتوان گفت در نظر بوعلی عشق خداوند به ذات خود مبدأ پیدایش جهان است؛ زیرا در نظر وی عشق در موجودات علت بقای آنها است و عشق موجودات نیز بر گرفته از عشقی است که خداوند به آنها داده است؛ عشق خداوند همان عشق به خود است که ذاتی او است.
گفتنی است که اهل عرفان بر اساس روایت کنز مخفی
[4] به صورت واضح و آشکار بیان میکنند که سبب ایجاد عالم همان عشق ذات خداوند به ذات خود است. عشق، علت ایجاد و سرچشمه همه فیوضات است و به عالم امکان فیض میبخشد.
[5] به بیان دیگر، خداوند متعال که هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب عشق به ظهور و تجلی میگردد. ذات حضرت حق، عین عشق و محبت است، و محبوبترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی خود است که از او به «استجلاء» (ظهور ذات حق از برای ذات خود در تعینات) تعبیر میآورند، و استجلای تام حاصل نمیشود، مگر به ظهور او در هر شأن از شئونات.
[6]
در همین راستاست که حافظ شیرازی میسراید:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد