واژهها و اصطلاحاتِ گفتاریِ امروز در متونِ دیروز (۱)
بعضی واژهها و اصطلاحاتِ رایج در فارسیِ امروز متعلق به گونۀ گفتاریِ زباناند و در فرهنگها برچسبِ «گفتاری» دارند.
من ردپای تعدادی از این واژهها و اصطلاحات را در متونِ صدها سال قبل یافتهام. اینک چند نمونه از آنها در سمکِ عیّار (قرنِ ششم) و اسکندرنامه (قرنِ هفتم) و…:
بدقول
این مرد بدقول و بیوفا و بدعهد است. (اسکندرنامه، ص ۳۲۹)
بدقولی کردن
شاه او را گفت: چرا بدقولی کردی و از ما بگریختی و در حصار رفتی؟ (اسکندرنامه، ص ۲۱۰)
به خوردِ کسی دادن
این دارو به خوردِ ایشان دِه. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۱۹)
گفت به هر وجه که بتوانی باید که این زهر به خوردِ شاه اسکندر دهی که هم در ساعت هلاک شود. (اسکندرنامه، ص ۷۶)
اگر تو را از این حصار به زیر نیارم و به خوردِ سگان ندهم، مرد نیستم. (اسکندرنامه، ص ۳۹۵)
چهت است (= چهته)
ای برادر میندانم تا چهت است
کهت وطن گه دِیر و گاهی مَزگِت است.
(شیخ روزبهان، لغتنامۀ دهخدا: مزگت)
خسته و کوفته
سمک گفت ای برادر، تو را به طلبِ خورشیدشاه باید رفتن، که من خستهام و کوفتهام. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۶۹)
باقیِ زنگیان همه خسته و کوفته با قلعه رفتند. (اسکندرنامه، ص ۳۹۳)
خوابش آمدن/ بردن
نیک است وقتی که خوابت نیاید، من سخن گویم، یا جزو من پیشت نهم که بنویسی تا خوابت ببرد.
(مقالاتِ شمسِ تبریزی، چ ۱ موحد، ص ۲۵۰)
دمار از روزگارِ کسی برآوردن
تا او از آن جانب درآید و دمار از روزگارِ تو برآوریم. (اسکندرنامه، ص ۳۲۵)
دولا
شاه مردی دید سخت پیر و دولاگشته و مژۀ او سفید گشته. (اسکندرنامه، ص ۲۱۳)
زود باش/ باشید
گفت ای پدر زود باش و در بگشای. (سمکِ عیّار، ج ۱، ص ۷۳)
پس شاه فرمود که هین زود باشید و روزگار مبَرید. (اسکندرنامه، ص ۲۹۵)
#واژهشناسی