چرا کوچینگ بعد از «IT »دومین صنعت جهان است؟
کوچینگ موج آینده است. یک روند رو به رشد در سراسر جهان امروز مان است.
آیا تابحال در مورد کوچینگ چیزی شنیدی؟
اینکه یادگیری مهارت کوچینگ چه تغییری میتونه در کسب و کار و زندگیت ایجاد کنه؟
طبق آمار جهانی، کوچینگ دومین صنعت رو به رشد و پولساز دنیا شناخته شده که روز به روز علاقهمندان بیشتری برای ورود به این حوزه را جذب خودش میکنه.
مهارت کوچینگ در کنار درآمدزایی که میتونه برای صاحبان کسب و کار و افرادی که قصد راهاندازی کسب و کار جدیدی را دارند، داشته باشه، در زندگی آنها هم بسیار تأثیرگذاره.
یادگیری این مهارت فرصتی را ایجاد میکنه که همدیگر را بهتر بشنویم، ببینیم، درک کنیم، قضاوت نکنیم و از طرفی شناخت بیشتری نسبت به خودمون و چالشهایی که با آن سروکار داریم پیدا کنیم.
ما انسان ها ذاتا نیاز به پیشرفت داریم و میخوایم زندگی خودمون رو بهبود ببخشیم، سرمایه بیشتری بدست بیاریم، اندام بهتر و سلامت بیشتری داشته باشیم، روابط سازندهتر در اجتماع و با اطرافیان خود بسازیم، اما نکته این جاست اکثرا نمیدونیم چطور میشه اینکار رو انجام داد.
اولین مرحله برای انجام کارهای دلخواه مون شناخت استعدادها، نقاط قوت و تواناییهای فردی خودمونه تا بتونیم به بهترین نسخه از خودمون دست پیدا کنیم. رشد و تحول و توسعه فردی میتونه در سراسر زندگی ما وجود داشته باشه و به بهبود کیفیت زندگی ما کمک کنه.
نکتهای که مهمه و شاید به تنهایی نتونیم نقاط قوت و تواناییهای خودمون رو برای حرکت به آیندهی دلخواهمون پیدا کنیم اینه که یک کوچ کمک میکنه این مسیر برامون روشنتر و هموارتر بشه و بتونیم با حمایت اون این مسیر رو سریعتر طی کنیم.
کوچ یک آیینه برای ماست.
بازار کوچینگ یک بازار ۲ میلیارد دلاری است که طبق پیش بینی فدراسیون بین المللی کوچینگ ICF، کوچینگ پس از مشاغل حوزه IT دومین صنعت درحال رشد جهان است.
کارآفرینان ریسکپذیران محیط کسب و کار هستند. آنها مشکل موجود را پیدا میکنند، راه حلی یافته و خدمات یا محصولاتی را برای حل آن مشکل ارائه میدهند.
شرکتهای بزرگ فناوری مانند فیسبوک، لینکدین، یوتیوب، گوگل، اپل، سامسونگ، تسلا و مایکروسافت مشکل تکامل ناقص فناوری را حل کردند. این شرکتها و کارآفرینان بنیانگذار آنها انقلابی تکنولوژیکی و اجتماعی را رقم زدند.
چرا آنها با وجود موانعی که در راه صعودشان وجود داشت، موفق به دستیابی به چنین دستاوردهایی با استانداردهای بالا شدند؟
پاسخ بسیار ساده است: با ریسکهای بزرگ و جسور بودن در تصمیمات و اهداف.
کوچینگ به شما کمک میکند بینش حقیقی خود را یافته و آن را با ارزشها و هدف اصلی خود هماهنگ کنیم.
در مورد کوچینگ چه میدانیم؟
در سال ۲۰۱۳ بیل گیتس در یکی از بزرگترین دورهمی ها به اهمیت کوچینگ در آینده بشر پرداخت. اولین جملات بیل گیتس در این کنفرانس این بود:
“Everyone needs a coach. It doesn’t matter whether you’re a basketball player, a tennis player, a gymnast or a bridge player. We all need people who will give us feedback. That’s how we improve.“
همه به یک مربی نیاز دارند. فرقی نمی کند بسکتبالیست باشید، تنیسور، ژیمناستیک یا بازیکن بازی بریج. همه ما به افرادی نیاز داریم که به ما بازخورد بدهند. اینطوری پیشرفت می کنیم.
مفهوم کوچینگ در ویکیپدیا
مربیگری یا کوچینگ (به انگلیسی: Coaching) گونهای از رشد و پیشرفت است که در آن فردی به نام مربی، شخص آموزشگیرنده یا مشتری را برای دستیابی به اهداف حرفهای یا شخصیاش، آموزش میدهد و هدایت و حمایت میکند. به عبارت دیگر مربیگری یک فرآیند است که مُراجع را قادر میسازد پایبندی به اهداف خود را تقویت کند، تا در نتیجه منجر به بهبود شرایط شود.
یک مربی در زمینههای مختلف، برای افراد، در جایگاههای متفاوت میتواند مفید و مؤثر باشد. در یکی از شاخصترین دستهبندیهای مربیگری میتوان به موارد زیر اشاره کرد:[۱][۲]
- مربیگری کسبوکار (به انگلیسی: Business Coaching)
- مربیگری اجرایی (به انگلیسی: Executive Coaching)
- مربیگری عملکرد (به انگلیسی: Performance Coaching)
- مربیگری مهارت (به انگلیسی: Skills Coaching)
- مربیگری فردی (به انگلیسی: Personal Coachi
کوچینگ (Coaching) و کوچ (Coach) واژههایی هستند که این روزها چه در میان فارسیزبانان و چه در دنیا بسیار شنیده میشوند و مانند هر پدیدهی نوپایی تعابیر و برداشتهای متفاوتی از آنها در دنیا وجود دارد.
پیش از اینکه کوچینگ بهعنوان یک حرفه معرفی شود، افراد در زمانهایی که نیاز به یاری یک فرد برای تغییر وضعیتی که در آن قرار گرفته بودند داشتند؛ علاوه بر روشهای کمک گرفتن از خانواده، ریشسفیدها، دوستان و … به متخصصین مراجعه میکردند.
روانشناسان، مشاورین، منتورها و مدرسین از این دست بودند. اما یک جای خالی بود که هنوز توسط متخصصان هیچ حوزهای پر نشده بود. آن جای خالی زمانی بود که افراد نیاز به تغییر احساس میکردند اما آن نیاز نه ناشی از نداشتن تخصص، نه دانش، نه در سطح اختلالهای ذهنی و نه در داشتن تجربه بود، آنها میخواستند تغییری در زندگی ایجاد کنند اما نمیتوانستند راه پیشرفت را طی کنند، یا پیدا کنند یا حداقل با سرعت مناسبی بهسوی اهدافشان حرکت کنند در حالی که فکر میکردند همهچیز را میدانند.
افرادی مانند توماس لئونارد (که از او بهعنوان تأثیرگذارترین فرد بر حرفهی کوچینگ نام میبرند و اولین فرد بود که کوچینگ را به عنوان یک حرفه مطرح کرد) تخصص یا مهارتی را ابداع کردند که این نیاز پاسخ داده شود. کمک به افرادی که در تخصص، تجربه و روان در وضعیت نرمال هستند اما به سقف رشد خود رسیدهاند یا در مسیر رشد، کشانکشان قدم برمیدارند. [مقالهی تاریخچهی کوچینگ]
تعریف کوچینگ چیست؟
ما بر اساس تعریف فدراسیون بینالمللی کوچینگ ICF به شرح آن میپردازیم و این نکته بسیار مهم است، که به دلیل نوپا بودن حرفهی کوچینگ در دنیا (از ۱۹۹۰)، تعاریف مختلفی از آن وجود داشته باشد و البته این تعاریف هیچکدام درست یا غلط نیستند بلکه از دیدگاههای متفاوتی به آن نگاه میکنند.
برای شناخت بهتر به تعریف هرکدام میپردازم.
کوچ | Coach، کوچینگ | Coaching و کوچی | Coache
کوچ: فردی که به حرفهی کوچ کردن افراد مشغول است.
کوچینگ: عملی که یک کوچ با استفاده از آن در خدمت مراجع «کوچی» است.
کوچی (مراجع): فردی که از یک کوچ خدمات کوچینگ دریافت میکند.
حرفههای فرد به فرد
در دنیا حرفههایی وجود دارند که همردهی کوچینگ بهحساب میآید اما کاری متفاوت از کار یک کوچ انجام میدهند. در تعریف کار یک کوچ ما میدانیم که؛
کوچ، یک منتور (کسی که تجربه را انتقال میدهد) نیست؛
کوچ، یک مشاور (کسی که دانش را انتقال میدهد) نیست؛
کوچ، یک مدرس (کسی که آموزش میدهد) نیست؛
کوچ، یک درمانگر (کسی که درمان میکند) نیست.
پس کوچ چه فردی است و چه زمانی میتوانیم از کمک یا بهتر است بگویم همراهی او استفاده کنیم؟
تعریف کوچینگ از دیدگاه فدراسیون بینالمللی :
“Coaching: Partnering with clients in a thought-provoking and creative process that inspires them to maximize their personal and professional potential”
«کوچینگ یک مشارکت یا همراهی با مُراجع در فرآیندی است که باعث برانگیختن تفکر و خلاقیت شود، برای ترغیب مراجع در به حداکثر رساندن تواناییهای بالقوه شخصی و حرفهای.»
تعریف کوچینگ از دید دکتر آنتونی ام. گرنت روانشناس کوچینگ
“Goal-directed, results-oriented, systematic process in which one person facilitates sustained change in another individual or group through fostering the self-directed learning and personal growth of the coachee”
فرآیندی روشمند، هدفمند و نتیجهگرا که در آن یک شخص تغییر پایدار را در فرد یا گروه دیگری تسهیل میکند که از طریق پرورش یادگیری خودهدایتشونده و رشد شخصی کوچی (مراجع) صورت میگیرد.»
تعریف کوچینگ از دید توماس لئونارد در سال ۱۹۹۶ (یکی از تعاریف ایشان)
“part consultant, part motivator, part therapist and part rent-a-friend … works with managers, entrepreneurs, and just plain folks helping them to define and achieve their goals – career, personal, or most often both”.
«بخشی مشاور ، بخشی مشوق، بخشی درمانگر و بخشی اجاره یک دوست … کار کردن با مدیران، کارآفرینان و مردم عادی؛ به آنها کمک میکند تا اهداف خود را تعریف کنند و به آنها برسند؛ اهداف شغلی، شخصی یا اغلب هر دو.»
امید دارم با این سه تعریف و مشخص کردن حدود حرفهی کوچینگ با حرفههای دیگر، کار یک کوچ برای شما شفافتر شده باشد.
درواقع زمینبازی کوچینگ درجایی است که مراجع (که میتواند یک فرد یا یک تیم یا یک گروه باشد) خود متخصص است و نیاز به تخصص دیگری در آن زمینه که دغدغهی اوست ندارد و همینطور به دنبال کسی نمیگردد که جواب سؤال را از او بگیرد. (این موضوع هیچ تداخلی به استفاده همزمان از منتور، مدرس، مشاور، درمانگر و … ندارد.)
نمودارد زیر بیشتر میتواند رابطهی بین یک متخصص و یک مراجع را در حرفههای یکبهیک خصوصا کوچینگ متمایز کند:
مرزهای مختلف حرفههای فردبهفرد و <yoastmark class=
خوب من برای چه به فردی که نه لزوماً دانشی درزمینهی تخصص من دارد و نه قرار است آموزشی به من بدهد مراجعه کنم؟
جواب سؤال این است که کوچینگ به دنبال ایجاد شفافیت، آگاهی و مسئولیتپذیریِ من بهعنوان مراجع است.
بگذارید از دید آقای تیموتی گلوی نویسنده کتاب «بازی درونی تنیس» این موضوع را نگاه کنیم.
تیموتی گلوی میگوید:
وقتی ما در زمینبازی تنیس هستیم علاوه بر حریف روبرو یک حرف در درون خودمان داریم که باید ابتدا او را شکست دهیم. در واقع دو بازی در جریان است بازی بیرونی تنیس و بازی درونی تنیس. گویی که ما دو نفر هستیم خود اول و خود دوم، خود اول همواره در حال نقد کردن یا دستور دادن و … است و خود دوم در حال انجام دادن کارها.
گلوی معتقد بود اگر خود اول که همان منتقد درون است ساکت شود خود دو میداند چگونه کارها را انجام دهد.
کمی به افکار محدودکننده خود به صدایی در ذهنتان که غالباً یا در حال غر زدن یا در حال اثبات ناتواناییهای شما یا مرور وضعیت سخت پیش رو است فکر کنید، کوچینگ آمده تا به ما کمک کند برای آنچه میخواهیم در زندگی خودمان یا کسبوکار خودمان ایجاد کنیم؛ حذف کنیم یا تغییر دهیم، آگاهانه و مسئولانه اقدام کنیم. کوچینگ به دنبال آنچیزهایی است که من نمیدانم که نمیدانم، اما در زندگی و کسبوکار من با قدرت تأثیر میگذارند. کوچ با پرسشگری و کنجکاوی به دنبال نشان دادن و کشف شدن همین موانع است، آنجایی که ما و انگارهای که از خودمان داریم تبدیل به بزرگترین مانع ما میشود. گویی ما خود را در درون آینهای شفاف و روشن (کوچ) میبینیم تا متوجه آنچه در سر جایش نیست بشویم.
کوچینگ بر مبنای چه علم یا پایههایی به وجود آمده است؟
علم کوچینگ و رویکردهای آن، آمیختهای از علوم مختلف مانند؛ علم روانشناسی (خصوصاً روانشناسی انسانگرا)، فلسفه، علوم شناختی، نوروساینس، مایندفولنس و … است؛ کوچینگ مانند مهارتهای رهبری بهصورت دانش همراه با مهارت آموزش داده میشود و معمولاً از شیوهی منتورینگ (انتقال تجربه) در آموزش آن استفاده میشود.
کوچینگ یک تخصص نوپاست و هنوز در حال رشد و بهبود است. در دنیا مراکزی که تمرکزشان بر روی کوچینگ است مانند فدراسیون بینالمللی کوچینگ ICF، برای این حرفه استانداردها و اصول اخلاقی را تعریف کردهاند که چهارچوبهایی برای این حوزه مشخص شود؛ امروز این چهارچوبها (صلاحیتها) موردقبولترین موارد دربارهی این مهارت هستند.
در کتاب «منبع تاریخ کوچینگ» خانم ویکیکی بروک حرفههایی که بر روی کوچینگ تأثیر گذاشتهاند را در نمودار زیر ارائه نموده است:
منابع:
Sourcebook of Coaching History | Vikki G Brock
coachingfederation.org
ویکی پدیا