پست روز هشتم وبلاگنویسی
سلام جمعه شب عاشوراییتون بخیر 🌹
١۴٠٢/٠۵/٠۶
امروز خیلی اتفاقی و بعد از بیشتر از پنج بار دیدن فیلم روز واقعه رو باز دیدم . برام جالب بود که انگار هربار که میبینم از زاویه دیگری نظرم رو جلب میکنه و این که فاصله بیشتر از هفت سال از دیدن قبلیم باعث شد که جور دیگری ببینمش و ضعفهاشو بیشتر ببینم. نکتهای که مدتها پیش استاد کلانتری در دورهها و وبیناراشون میگند که تکرارهرچیز خوب در بهتر دیدن و فهمیدنش بسیار موثره و من اینو امروز تجربه کردم و تجربه بسیار شیرینی بود.
چیزی که برام جالب بود٣٧بار خواستگاری عبدالله از راحله بود که پدر راحله بار ٣٧قطره اشکی رو در گوشه چشم راحله میبینم جواب مثبت میده .پدر خدابیامرزم هم هفت بار از مادرم خواستگاری و جواب رد شنیده اما اون قطره اشک از گوشه چشم پدرم سرازیر میشه که دل عموی مادرم که قیمش بوده به رحم آمده و جواب مثبت میده.
اگر فیلم رو دیده باشید هرچند شروعی بد و نامفهوم داره از به اسلام گرویدن عبدالله مسیحی که در کشاکش صحنه ها کم کم بیان میشه . البته عروسی به سبک اعراب و خانه شون عالیه و حس وحالش رو کاملا خوب نشون میده اما صحنه های عاشوراییش بسیار بد بیان شده بود که من در نقدهاشم که قبلاً خواندم بیضایی در کتابش به این شکل گویا عنوان نکرده و چون نخواسته بخشهای اصلی رو حذف کنه اجازه داده نشده که خودش کارگردانش باشه. اما باوجود تمام سختگیریهای مخالفان و ارشاد میشه گفت نسبتا خوب درش آورده بویژه با استفاده از بهترین بازیگران سینمای ایران.هر چند حتی نتوانسته از اونها هم نقش خوبی بگیره و بازی درخشان آنهاست که فیلم رو درخشان کرده. پایان فیلم که با این جمله درخشان از عبداله پایان مییابد رو واستون مینویسم .
راحله :کجا رفتی عبدالله.چه دیدی؟
بگو عبدالله حقیقت را چگونه یافتی؟
عبدالله: همه حجت مسلمانی من حسین ابن علی ع است.
من حقیقت را در زنجیر دیدم.
من حقیقت را پاره پاره در زنجیر دیدم.
من حقیقت را بر سر نیزه دیدم.
من حقیقت را…
کلامی دیگرازاسود آهنگر:
عشق مرکب حرکت است نه مقصدحرکت تا این عشق با تو چه کند. این سخن اباعبدالله الحسین است.
آیا شما این فیلم رو دیدید؟ فیلم رو دوست داشتید؟