قصارنویسی ۲
هرکه هستی باش و هرچه احساس میکنی بگو، چون آنها که اهمیت میدهند بیاهمیتاند و آنها که مهماند اهمیت نمیدهند.
برنارد باروک
کیارستمی در یکی از نامههایش به همسرش مینویسد:
« با وجودی که خیلی بیحوصِلهام ولی در نامه نوشتن
برای تو خیلی راحتم.» دارم فکر میکنم چه خوب است پیدا کردن کسی که زورَش به بیحوصلگیِ ما برسد. :”)
کیا رستمی
ملک یک کتابفروشی را در پاساژی گرفتهاند و به فروشگاه لوازم آرایشی تغییر دادهاند. کتابفروش هم در بنر خداحافظیاش متلک پرمعنایی انداخته:
«خواستند چهرهها زیباتر از ذهنها باشد…»
حسین جاوید
@Virastaar
دم دوست دارد مثلِ شهرزادِ قصهگو قصه بگوید تا نمیرد. این یکی از
قدیمیترین نیازهای انسان است. راهی است برای به تأخیر انداختنِ مرگ.
کارلوس فوئنتس
پیشِ آسیبِ صَواعِقِ حادثات چه بُنگهِ موری و چه تختِ هواپیمای سلیمانی.
خاقانی (مُنشَآت، چ روشن، ص ۱۰)
قرنِ ششمِ هجری
هواپیمای عنقاشهرتی مپسند همت را
نگینِ بینشان حیف است ننگِ نام بردارد
بیدلِ دهلوی (قرنِ دوازدهمِ هجری)
ما شرقیها قرنها قبل از غربیها هواپیما داشتهایم. 😁😄
اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي أَوَّلَ كَرِيمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ كَرَائِمِي.
#نهج_البلاغه
خدایا جانم را نخستین نعمت گرانبهایی کن که دادهای و میستانی.
–جعفر شهیدی
بار خدایا! چنان کن که جان من، نخستین چیز کِرامندی از چیزهای کِرامند من باشد که میستانی.
–علی موسوی گرمارودی
🔹کِرامَند (از دهخدا):
از کرایه + مند: که کرایه آرد. که به کرایه رود. ارزنده.
✍️ امیرحسین ایمانیزاده
📚 آموزش ترجمه: تَرزَبانی
@TarZabani
تمساحشناسیِ مولانا
کرده تمساحی دهانِ خویش باز
گِردِ دندانهاش کِرمانِ دراز
از بقیهیْ خور که در دندانْش ماند
کِرمها رویید و بر دندان نشاند
مرغکان بینند کِرم و قوت را
مَرج پندارند آن تابوت را
چون دهان پُر شد ز مرغ او ناگهان
درکشدْشان و فروبندد دهان
این جهانِ پُر ز نُقل و پُر ز نان
چون دهانِ بازِ آن تمساح دان
بهرِ کِرم و طعمه ای روزیتراش
از فنِ تمساحِ دهر ایمن مباش
مولوی
مثنوی، دفترِ ششم، بیتِ ۴۰۸۲-۴۰۸۷
هم مرگ بر جهانِ شما نیز بگذرد
هم رونقِ زمانِ شما نیز بگذرد
وین بومِ مِحنت از پیِ آن تا کند خراب
بر دولتآشیانِ شما نیز بگذرد
بادِ خزانِ نکبتِ ایام ناگهان
بر باغ و بوستانِ شما نیز بگذرد
آبِ اجل که هست گلوگیرِ خاص و عام
بر حلق و بر دهانِ شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزیِ سِنانِ شما نیز بگذرد
چون دادِ عادلان به جهان در بقا نکرد
بیدادِ ظالمانِ شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرشِ شیران گذشت و رفت
این عوعوِ سگانِ شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرونشست
گَردِ سُمِ خرانِ شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدانِ شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروانِ شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالعِ مسعودِ خویشتن
تأثیرِ اخترانِ شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسانِ شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود ازآنِ دگر کسان
بعد از دو روز ازآنِ شما نیز بگذرد
بر تیرِ جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختیِ کمانِ شما نیز بگذرد…
سیفِ فَرغانی (قرنِ هشتمِ هجری)
دیوانِ سیفالدین محمدِ فَرغانی، به کوششِ ذبیحالله صفا، تهران: انتشاراتِ دانشگاهِ تهران، ۱۳۴۱، ج ۱، ص ۲۱۷-۲۱۸.
دوست داشتن که عیب نیست بابا جان! دوست داشتن دل آدم را روشن می کند.
اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می کند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آماده دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای دنیا هستی.
دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است، اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز می شوند؛ اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده می شوند.
#سیمین_دانشور سووشون
کتاب خواندن از همهی ما یک مهاجر میسازد. ما را از خانهمان دور میکند، اما مهمتر از آن، در همه جا خانههایی برایمان پیدا میکند.
هازل روشمن
راز تغییر کردن در این است که کل انرژیِتان را روی ساختن “عادات جدید” متمرکز کنید، نه روی جنگیدن با “عادات قدیمی”!
سقراط
آنقدر رمز و راز و معما در آثارم گنجاندهام که استادان قرنها مشغولِ بحث بر سرِ منظورم خواهند بود؛ و این است یگانه راهِ تضمینِ جاودانگی.
جیمز جویس
در روابط میان فردی، بیاحترامی فقط توهین و فحاشی نیست. بیاعتنایی، سهل گیری و نادیده گرفتن و القای هرگونه حس ناامنی در اون شکل از رابطه، به صورتی که موجب آشفتگی احوال کسی بشه، نوعی از بیاحترامی به اون فرد و ارتباطه.
ناشناس
اینکه هرروز صبح از تختخواب بیرون بیای تا هربار و هربار با همون چیزای همیشگی روبرو بشی، واقعا شجاعت بزرگی میطلبه.
👤چارلز بوکفسکی 🌱
زندگی هرکس، موسیقی متنی دارد.
اگر آرامشی نمییابیم شاید از آن روی نیز هست که نمیتوانیم به موسیقی متن زندگی خود، گوش بسپازیم.
حسین رسولزاده _ یادداشتهای بیسرانجام
👸آیا شما تاکنون به موسیقی متن زندگیتان فکر کرده اید؟
مدرسه رفتن را با تحصیل و آموزش اشتباه نگیرید.
من به دانشگاهِ هاروارد نرفتهام، ولی کسانی که برایم کار میکنند رفتهاند.
ایلان ماسک
اگر برای نظافتِ خانه سی روز به خودتان فرصت بدهید، این کار سی روز طول خواهد کشید. اما اگر سه ساعت به خودتان فرصت بدهید، این کار سه ساعت طول خواهد کشید.
این قانون دربارۀ هدفها، آرزوها، و تواناییِ بالقوۀ شما هم صدق میکند.
ایلان ماسک
ترفندهای مکالمۀ فرانسوی!
۱. فرانسوی همون اسپانیاییه، منتها با خطِ شیکسته/ نستعلیق حرف میزنینش.
۲. اگه یه کلمهای دیدین که یازده تا حرف داره، فقط چار حرفشو تلفظ میکنین.
۳. اول اسپانیایی یاد بگیرین. بعد مکالمۀ ایتالیاییو یاد بگیرین. اونوقت اسپانیاییو از ایتالیایی کم کنین. حاصلِ تفریق میشه فرانسوی.
۴. همون لاتینیه، منتها شیک و پیکش میکنین.
جالبه نه؟ قبولش دارید؟
وقتی یک آلمانی در جملهای شیرجه میزند،
دیگر او را نخواهی دید، تا وقتی که از آن سر بیرون بیاید، در حالی که فعل را به دندان گرفته.
مارک توئین
با خدا اسپانیایی حرف میزنم، با زنان ایتالیایی،
با مردان فرانسوی، و با اسبم آلمانی.
شارلِ پنجم
زبانهایی که در بیشترین کشورها زبانِ رسمیاند:
۱. انگلیسی، در ۵۹ کشور ۲. فرانسوی، در ۲۹ کشور
۳. عربی، در ۲۷ کشور ۴. اسپانیایی، در ۲۱ کشور
۵. پرتغالی، در ۹ کشور ۶. آلمانی، در ۶ کشور
صادق هدایت
دیگر نمیتوانم دنبال این سایههای بیهوده بروم، با زندگانی گلاویز بشوم، کشتی بگیرم. شماهایی که گمان میکنید در حقیقت زندگی میکنید کدام دلیل و منطق محکمی در دست دارید؟ من دیگر نمیخواهم نه ببخشم و نه بخشیده بشوم، نه به چپ بروم و نه به راست. میخواهم چشمهایم را به آینده ببندم و گذشته را فراموش بکنم.
ـــــ صادق هدایت، زندهبهگور
شاید از آنجایی که همۀ روابط من با دنیای زندهها بریده شده یادگارهای گذشته جلوم نقش میبندد ــ گذشته، آینده، ساعت، روز، ماه و سال، همه برایم یکسان است.
ـــــ صادق هدایت،
بوف کور هرچه فکر میکنم، مطلبی ندارم که بنویسم. هوا گاهی ابر است گاهی آفتاب، گاهی سرد و یا گرم است. بعضیها به آدم خوبی میکنند بعضیها بدی. مثل اینکه اینها هم کهنه شده است. شاید مقدمات جنون دارد شروع میشود.
ــــ صادق هدایت، نامه به حسن شهیدنورایی
◙ باری، هرچه فکر میکنم چیز نوشتنی ندارم. مشغول قتلعام روزها هستم، فقط چیزی که قابلتوجه است نسیان هم به عوارض دیگر افزوده شده و این خودش نعمتی است! یک جور دفاع بدن از خود است چون حالا دیگر باید به ندادههای خدا شکر بگذاریم ــ لنگلنگان قدمی برداریم و هی دانۀ شکری بکاریم ــ رویهمرفته مضحک و احمقانه بوده، هیچ جای گله و گونه هم نیست، چون موقعی میشود توقع داشت که قاعده در میان باشد نه در مقابل هیچ.