کتاب «هنر نامطمئن بودن» (The Art of Uncertainty) اثر دنیس مریت جونز یکی از آن کتابهای عمیق و کاربردی است که نگاه ما به زندگی را متحول میکند. این کتاب به ما یاد میدهد که چگونه بزرگترین منبع اضطراب خود (یعنی عدم قطعیت) را به بزرگترین منبع آرامش، خلاقیت و رشد معنوی تبدیل کنیم.

کتاب را روز هفتم فروردین که برای شرکت در جلسه حضوری مدرسه نویسندگی استاد شاهین کلانتری عزیز رفته بودم از میدان انقلاب خریدم و با خاندنش بسیار آموختم و از نگارش و ترجمهی سلیس و روانش لذت بردم . پیشنهادی به شما حتمن خاندنش است اما اگر دسترسی ندارید این خلاصه نیز بسیار کاربردی ست.
فلسفه اصلی کتاب: دو راه برای زندگی
جونز کتاب را با یک ایده اصلی شروع میکند:
ما انسانها در زندگی دو انتخاب اساسی داریم:
زندگی بر اساس “نقشه” (The Map):
این راهِ نَفس (Ego) است. نفس ما تشنه قطعیت، کنترل، پیشبینی و امنیت است. او یک نقشه دقیق از زندگی میخواهد که در آن همه چیز مشخص باشد: کجا میرویم، کی میرسیم و در مسیر چه اتفاقی میافتد. هر چیزی که این نقشه را به هم بریزد (اتفاقات غیرمنتظره، ابهام، عدم قطعیت) باعث ترس و اضطراب شدید نفس میشود.
زندگی بر اساس “قطبنما” (The Compass):
این راهِ روح (Spirit) است. روح میداند که نقشهای در کار نیست و زندگی ذاتاً غیرقابل پیشبینی است. به جای نقشه، روح از یک قطبنمای درونی استفاده میکند که جهت کلی را نشان میدهد (ارزشها، شهود، ایمان). روح به جای کنترل کردن مسیر، به فرآیند زندگی اعتماد میکند و هر پیچ و خم غیرمنتظره را بخشی از سفر میداند.
هنر نامطمئن بودن، یعنی یاد بگیریم نقشه را کنار بگذاریم و با قطبنما سفر کنیم.
خلاصه دقیق و نکات کلیدی کتاب
نکته ۱: توهم کنترل، ریشه اصلی رنج است
شرح:
ما فکر میکنیم اگر به اندازه کافی تلاش کنیم، میتوانیم همه چیز را در زندگی کنترل کنیم: شغل، روابط، سلامتی، نظر دیگران. اما حقیقت این است که بخش بزرگی از زندگی خارج از کنترل ماست. رنج ما از خودِ اتفاقات ناخوشایند نمیآید، بلکه از مقاومت ما در برابر آنها و از این فکر که “نباید اینطور میشد” نشأت میگیرد.
مثال کاربردی:
شما برای یک مصاحبه شغلی مهم، ماهها تلاش کردهاید. همه چیز را کنترل کردهاید: لباس، رزومه، پاسخ به سوالات. اما در روز مصاحبه، مصاحبهکننده حال خوشی ندارد یا شرکت به طور ناگهانی تصمیم به استخدام فردی از داخل سازمان میگیرد.
واکنش مبتنی بر کنترل (رنج):
“این ناعادلانه است! تمام تلاشم به هدر رفت! چرا این اتفاق برای من افتاد؟” شما در حال جنگیدن با واقعیتی هستید که نمیتوانید تغییرش دهید.
واکنش مبتنی بر پذیرش (هنر نامطمئن بودن):
“من تمام تلاشم را کردم و این تنها چیزی بود که در کنترل من بود. نتیجه از کنترل من خارج است. این اتفاق افتاد. حالا قدم بعدی چیست؟” شما انرژی خود را به جای جنگیدن با گذشته، صرف حرکت به جلو میکنید.
نکته ۲: “نمیدانم” یک مکان مقدس است، نه یک بنبست
شرح: جامعه به ما یاد داده که “ندانستن” نشانه ضعف یا حماقت است. اما جونز میگوید “من نمیدانم” یکی از قدرتمندترین و معنویترین جملاتی است که میتوانیم بگوییم. وقتی ما فکر میکنیم همه چیز را میدانیم، ذهنمان بسته میشود و هیچ فضایی برای ایدههای جدید، خلاقیت یا راهنمایی شهودی باقی نمیماند. “ندانستن” یک فضای خالی و پر از پتانسیل است.
مثال کاربردی: شما در یک دوراهی شغلی قرار گرفتهاید و نمیدانید باید کسبوکار خودتان را راه بیندازید یا در شرکت فعلی بمانید.
واکنش مبتنی بر ترس از ندانستن:
با اضطراب به دنبال یک پاسخ قطعی میگردید. از صد نفر مشورت میگیرید، دهها مقاله میخوانید و روز به روز گیجتر و فلجتر میشوید، چون میخواهید “پاسخ صحیح” را پیدا کنید.
واکنش مبتنی بر هنر نامطمئن بودن:
به خودتان اجازه میدهید که در این حالت “ندانستن” بمانید. از خود میپرسید: “من واقعاً الان نمیدانم بهترین راه کدام است و این اشکالی ندارد. چه میشود اگر به جای پیدا کردن سریع جواب، فقط کنجکاو باشم؟ چه اطلاعاتی به صورت طبیعی در مسیرم قرار خواهد گرفت؟” این رویکرد، فضا را برای راه حلهای خلاقانهای که ذهن مضطرب نمیتواند ببیند، باز میکند.
نکته ۳: تغییر تمرکز از “ترس” به “ایمان”
شرح: ترس، ایمان به یک نتیجه منفی و مشخص است (مثلاً: “من مطمئنم که شکست میخورم”). ایمان، به معنای اعتقاد به یک نتیجه مثبت و مشخص نیست؛ بلکه ایمان به توانایی خودمان برای مواجهه با هر نتیجهای است که پیش میآید. این یک اعتماد بنیادی به جریان زندگی و به انعطافپذیری خودمان است.
مثال کاربردی: شما نگران سلامتی یکی از عزیزانتان هستید.
تمرکز بر ترس:
دائماً بدترین سناریوها را در ذهن خود مرور میکنید و با جزئیات فاجعهبار به آنها فکر میکنید.
#خوش_بخانید
