#چالش_صد_روزه_وبلاگنویسی
روز هشتاد و هفتم
#ادامه_نویسی
من اينجا بس دلم تنگست
و هر سازی که میبينم بدآهنگست.
بيا رهتوشه برداريم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاريم،
ببينيم آسمانِ “هر کجا” آيا همين رنگست؟
من این بخش را زمزمه کردم به غم،
و بر آبی دریا هست چشمانم
تو که دستت به بازویام و سر بر شانهام داری
به آرامی فشردی دست گرمم را
و زیر لب و در گوشم چنین خواندی
«آری، آری، با تو هر جای زمین،
آسمان من همین رنگ است محبوبم.»
نگاهت میکنم با عشق
و میبینم که سبز هر دو چشمانت،
کنار سبز دریا،
دو چندان گشته سبزش،
و چه زیبا و چه خندان است.
به زیر لب دوباره از سر شادی
به مهرت باز میخوانم
آری، آری، آسمان «هرکجا» با تو برای من همین رنگ است محبوبم.
و باز با هم،
به یک آهنگ با شادی
و دست در دست،
به رقص پا به کوبش بر شن ساحل
میخوانیم
گواهم باش ای دریا
تو هم با من بخوان دریا
«آسمان هر کجا با تو برای من همین رنگ است محبوبم.»
#مهدی_اخوان_ثالث
#مهناز_روحانی
#قطعه_نویسی
#مهناز_نوشت
#تمرین_قطعه_نویسی